داخل فروشگاه که شدیم، پرسیدم؛- سلام وقتتون بخیر، اون خانوم تپلِ دیگه نمیاد؟!+ سلام نه- هیچوقتِ هیچوقت؟!+ هیچوقت(هیچ را میکِشَد)(خرید کرده و از آنجا خارج میشویم)در فاصلهی بینِ فروشگاه تا ماشین که باید پیاده طی شود، به این فکر میکنم که چطور میشود که یک نفر را شاید ماهی یک یا دو بار ببینی و حتی ا سلولهای قهوهایِ یک ذهنِ خلاق!...
ادامه مطلبما را در سایت سلولهای قهوهایِ یک ذهنِ خلاق! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : slategray بازدید : 164 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 19:58